به گزارش هم اندیشی به نقل از بولتن، دکتر حسن رحیمی (روشن): سال ۷۶ دانشجوی دانشگاه شهید بهشتی بودم با همراهی هم ورودیها "نشریهای دانشجویی را به نام «افق»" راه انداخته بودیم در همان سال دانشجویان خارجی مشغول به تحصیل در دانشگاه شهید بهشتی نمایشگاهی از افتخارات کشورشان بر پا کرده بودند.
از جمله این دانشجویان، دانشجویان افغانی بودند که ضمن کار خود عکسی از سید جمالدین اسدآبادی به دیوار نمایشگاه نصب کرده که زیر آن عبارت «سید جمالدین افغانی» به چشم میخورد! با دیدن آن تصویر مباحث داغ بین ما و دانشجویان افغانی به راه افتاد که هریک دلیل خودمان را داشتیم ما میگفتم سید جمال، ایرانی و اهل اسد آباد همدان است؛ و دوستان افغانی اصرار بر افغانی بودن سید داشتند. تا اینکه در نهایت گفتند ما این عکس را به عنوان یکی از مفاخر جهان اسلام نصب کردهایم و افغانی بودن سید برای ما مهم نیست! از سوی دیگر یکی از نشریههای متعلق به یکی از گروههای جهادی افغانستان به نام «فریاد عاشورا» چاپ مشهد در همان روزها به دستمان رسید که در یکی از صفحات آن عبارتی دیده میشد به این مضمون (سید جمال الدین افغانی آفتاب شرق) که در آن مقاله با دلایل بسیار ضعیف سید را به عنوان یک افغانی معرفی کرده بود پس از بازگشت به شهرستان در هنگام تعطیلی دانشگاه به این فکر افتادم که اگر سید ایرانی و اهل اسدآباد است، پس باید از بازماندگان ایشان در این شهر کسی باشد با همین دید گاه شروع به تحقیق نمودم تا این که متوجه شدم که سید خودش هیچگاه ازدواج نکرده و فرزندی از ایشان به جا نمانده است. اما نوادههای خواهر ایشان در اسد آباد حضور دارند. از جمله آقای «جلال جمالی» نوه خواهری سید که در آن زمان (سال ۷۶) بیش از ۷۰ سال سن داشت. از یکی از آشنایان خواستم که ترتیب ملاقات این جانب را با آقای جلال جمالی بدهد ایشان نیز تماس گرفت دقایقی بعد جناب آقای جلال جمالی با بزرگواری تمام به مغازه هماهنگ کننده آمد و مصاحبه ای که در زیر میخوانید با آقای جلال جمالی انجام شد. ایشان با کمال متانت به سوالات گوش کرده و با دلیل و برهان پاسخ میداد. حاصل آن مصاحبه در نشریه دانشجویی «افق» چاپ شد و مورد توجه اساتید دانشگاه شهید و دانشجویان قرار گرفت. اکنون که به سالروز شهادت سید جمال نزدیک میشویم مناسب دیدم عین آن گفتگو را به نظر شما عزیزان برسانم ضمن اینکه برای مرحوم جمالی که چند سال پیش به دیار باقی شتافت علو در جات آرزو میکنیم.
هویت سید جمال آفتاب (شرق)
سوال: ضمن معرفی خودتان بفرمایید آیا از بازماندگان سید اکنون کسی در قید حیات است؟
به نام خدا؛ من جلال جمالی متولد ۱۲۹۷ هجری شمسی و دبیر بازنشسته از وزارت آموزش و پرورش هستم. از بازماندگان سید در درجه اول برادر زادگان، خواهر زادگان و پسر عموهایش و پسر عمهاش (البته با فاصله) در قید حیات هستند و میشود گفت به عبارتی کل اسدآباد بازماندگان سید هستند.
از برادر زادگان ایشان سید محمود و سید احمد که دار فانی را وداع کردهاند اما فرزندان آنان هم اکنون در قید حیات هستند. فرزندان سید احمد یکی سید فوأد و یکی سید فرید و دخترش سیده فریباست که اکنون در دانشگاه شیراز است. فرزند سید محمود سید علی است که اکنون مشغول تدریس است.
سوال: خود حضرتعالی چه نسبتی با سیدجمالدین اسد آبادی دارید؟
پدربزرگ من میرزا لطف الله است که خواهر زاده سیدجمالدین اسد آبادی است و عمویم میرزا صفات الله که کتابی نیز در شرح حال سید نگاشته است. از این رو بنده در واقع نوه خواهر سید هستم.
سوال: نام خانوادگی شما نشان میدهد که از طایفه جمالیها در اسدآباد هستید لطفا بفرمایید این طایفه چه نسبتی با سید دارند؟
خواهرزادگان سید هستند، اصولاً بازماندگان سید را در اسدآباد اینگونه میشود بیان کرد. «سید صفدر» پدر سید جمال است که غیر از او فرزند دیگری به نام سید مسیح داشته که زود از دنیا میرود و دارای فرزندی به نام سید کمال الدین بوده است و سید دارای خواهری بود به نام طیبه. فرزندان سید کمال عبارتند از سید محمود و سید احمد که بازماندگان آنها هم اکنون در قید حیات هستند. حاج سید هادی پسر عمه سید بود که دارای فرزندی به نام سید موسی بوده که به شغل سر دفتری ازدواج و طلاق اشتغال داشت - مسنهای اسد آباد هنوز ایشان را به یاد دارند- و فرزند او به نام سید ابوالقاسم روح القدس و شاعر بزرگوار معاصر هم اکنون در قید حیات است، و دارای چند دیوان اشعار نیز هست.
حاج سید هادی - پسر عمه سید در واقع هم سن و هم بازی دوران کودکی سید جمال - از او میخواهد که ازدواج کند، سید در پاسخ میگوید: فضای به این بیکرانی برای من محدود است، شما میخواهید مرا محدودتر کنید.
سوال: این مکان (شهر اسدآباد) به عنوان زادگاه سید معروف است بفرمایید آیا واقعیت تاریخی دارد؟
بله کاملاً واقعیت دارد، در کتابی که در سال ۱۳۱۲ چاپ شده عمویم آقای صفات الله جمالی آن خانه را که روبروی امام زاده است نشان داده که خانه پدر سید بوده و سید در این خانه بدنیا آمده است. و همانگونه که گفتم طایفه جمالیها شاهدان زنده از طرف سید هستند. علاوه بر آن قبر اجداد سید تا چند نسل در اطراف امام زاده احمد محله سیدهای اسدآباد وجود دارد.
سوال: به نظر شما چرا سید نام و نشان و ملیت خود را پنهان میکرده است؟
به نظر من سه عامل باعث شده که سید ملیت و مذهب خود را پنهان کند. میدانیم که سید اهداف والای جهانی داشت و ضمناً با مردم زمان خود اختلاف سطح داشت. دردها را میفهمید و به فکر چاره جویی بود و برای این که بتواند به اهداف مورد نظر برسد مجبور بود که ملیت و مذهب خود را پنهان کند؛ زیرا یکی از مخالفین سید عالم نماها و تعصبات بیمورد و اختلاف شدید بین شیعه و سنی بود و دیگر اینکه اگر سید خود را ایرانی معرفی میکرد از دست مأمورین رژیم قاجار در امان نبود و به علاوه خانواده او را در اسدآباد مورد آزار قرار میدادند به این دلایل سید خود را ایرانی استانبولی، المصری، السعد آبادی و الافغانی معرفی میکرده است.
سوال: چندی پیش شنیدیم که سنگ قبری از اجداد سید در اسدآباد پیدا شده در این باره توضیح دهید؟
قبلا هم اشاره کردم، این سنگ به نام سید عبدالله و از اجداد سید است شجرهنامه سید را میرزا لطف الله تا هشت پشت از روی سنگ قبرهای موجود در اطراف امامزاده واقع در محله سیدهای اسدآباد پیدا کرده و در کتاب شرح حال سید در سال ۱۳۰۴ نوشته.
سوال: قبر اصلی سید اکنون در کجا واقع است؟
مدفن اصلی سید در ترکیه است، واقع در قبرستان معروف به (شیخ لر مزاری) در سال ۱۳۲۴دولت افغانستان برای انتقال بقایای بدن سید به افغانستان توانست موافقت مقامات ترک را جلب کرده و بقایای پیکر سید جمال را به افغانستان انتقال دهد، در آن هنگام اسدآبادیها، روزنامه نگاران و دولت ایران به این مسئله اعتراض کردند. آقای مخبر فرهمند نماینده وقت همدان در مجلس شورای ملی (آن موقع اسدآباد نماینده مستقل نداشت) و یکی دیگر از وکلای مجلس -پسر شیخ احمد روحی از دوستان و همرزمان سید- خواهان باز آوردن استخوانهای سید به ایران شدند. در دربار جلسه ای تشکیل شد برای اثبات ایرانی بودن سید. گروهی اظهار بی اطلاعی کردند، گروهی به بهانه اختلاف با افغانستان در مورد آب هیرمند گفتند موضع گیری در این مورد به ضرر ایران خواهد بود در حالی که جمع آوری اسناد ادامه داشت، محموله به بندر بصره رسید و با زد و بندهایی که بین دولت افغان و دولت عراق انجام شد. جنازه سید از راه هوا به کابل منتقل شد. نامههای وزارت خارجه و آقای مخبر فرهمند در این مورد موجود است. علاوه بر آن پس از ترور ناصرالدین شاه دولت قاجار پرونده حجیمی در خصوص اثبات ایرانی بودن سید از جمله استشاهتی از مردم اسدآباد جمع آوری کرد و به دولت ترکیه برای باز گرداندن و اعدام سید به جرم دست داشتن در ترور شاه ارائه کرد اما قبل از به نتیجه رسیدن این اقدامات سید در ترکیه به احتمال به سیر قوی مسموم شده و به شهادت رسید. گفته میشود این اسناد و مدارک نیز در بایگانی وزارت خارجه ترکیه موجود است.
سوال: از تألیفات سید بگویید؟
یکی از تألیفات مهم ایشان «نیچریه» است که در هنگام اقامت در هندوستان نوشته شده و موضوع آن رد نظریات مادیگرایان است. کتاب دیگر تاریخ افغان است و همچنین ضیاء الخافقین و رساله قضا و قدر در مورد اشیاء. ذکر این نکته هم ضروری است که سید هیچگاه نتوانست آسوده خاطر در جایی ساکن شده و به تحقیق و تالیف بپردازد. بنا براین بیشتر دوران عمر او در مناظره و مذاکره و سفر و تبعید و زندان گذشت.
میرزا لطف الله در کتاب شرح حال سید میگوید وقتی سید از اروپا به تهران آمد چند صندوق کتاب داشته و کتابها را به حاج محمد حسن امین الضرب میسپارد. استاد محیط طباطبائی از روی همین نشانه از پسرهای امین الضرب جویا میشود. دکتر مهدوی نوه حاج امین الضرب در انبار خانه خود جستجو میکند و صندوقها را پیدا کرده که حاوی کتابهای سید و کیف دستی او بود که تذکره سیاسی سید نیز در آن بود و کتابها به کتابخانه مجلس شورای ملی منتقل میشود. نکته دیگر در اثبات ایرانی بودن سید همین گذر نامه است که از طرف دولت ایران صادر شده.
در نامهای که میرزا لطف الله به دایی خود (سید جمال) در پاریس مینویسد: برای دیدار شما میخواهم به پاریس بیایم. سید در پاسخ مینویسد: به ذات حق اگر هم بیایی مرا نتوانی دید. از نامههایی که سید به خانواده و اقوام خود در اسدآباد نوشته که همه آنها موجود است متن نامهها حاوی احوالپرسی از کار و شغل دوستان و برادر زادهها و خواهر زادهها مشخص است که نامهها کاملاً خانوادگی است با وجود این دلایل روشن هر ادعایی در مورد ایرانی نبودن سید باطل است. مثلاً حاج سید هادی پسر عمه سید در نامه ای که به او نوشته میگوید شما با این که کلاه بخارایی و لباده غیر ایرانی پوشیدهاید در هر لباسی که باشید همان سید جمال خودمان هستید که در محله سیدها با هم بازی میکردیم.
سبک سید در نامه نگاری هم شیعه بودن و ایرانی بودن او را مشخص میکند و بیانش منطق شیعه را دارد. در نامههایش به اقوام، در شرح حال مملکت سران استبداد را شمر ابن سعد و غیره خطاب میکند و باید تکرار کنم شرح حالی که میرزا لطف الله نوشته قبل از پیدا شدن کتابهای سید در خانه امین الضرب است که پیدا شدن این اشیاء صحت مندرجات کتاب را تأیید میکند.
افق: از این که وقت خود را در اختیار ما قرار دادید تشکر میکنیم.
من هم از شما متشکرم و آرزو دارم که خدمت گذار خوبی برای کشورمان ایران باشید./خ